تکفیریها؛ تماشاچی در برابر نسلکشی در غزه و گشودن نبرد پشتیبانی از رژیم صهیونیستی
سیاسی
بزرگنمايي:
پیام خوزستان - به گزارش حوزه بین الملل خبرگزاری تقریب،«ایهاب شوقی» نویسنده و پژوهشگر و تحلیلگر مسائل سیاسی مصری در تحلیلی به بررسی و ارزیابی خود از تجاوزات گسترده گروههای تروریستی تکفیری در شمال سوریه همزمان با اعلام آتش بس در لبنان پرداخته است که به این شرح است:
حمله(تروریستهای تکفیری) به حلب در تلاش برای سیطره بر آن، ساعاتی پس از اعلام آتش بس در لبنان و شکست صهیونیستها در اشغال روستاهای لبنان و ناکامی در شکست نظامی مقاومت و نیز شکست فشارهای گسترده سیاسی و نظامی بر سوریه برای دست برداشتن از گزینه مقاومت و نقش سیاسی و لجستیکی خود در حمایت از جنبشها و گروههای مقاومت، تصادفی نیست.
با هر شکست نظامی و امنیتی آمریکا و رژیم صهیونیستی، بلافاصله گروههای تکفیری وارد صحنه میشوند و از زیر خاکستر سر بر می آورند که عنوان دقیق تری که می توان برای این اقدامات آنها به کار برد، بهره برداری از بمبهای ساعتی آمریکا است.
اینکه حمله(تروریستهای تکفیری) به حلب در تلاش برای سیطره بر آن، ساعاتی پس از اعلام آتش بس در لبنان و شکست صهیونیستها در اشغال روستاهای لبنان و ناکامی در شکست نظامی مقاومت و نیز شکست فشارهای گسترده سیاسی و نظامی بر سوریه برای دست برداشتن از گزینه مقاومت و نقش سیاسی و لجستیکی خود در حمایت از جنبشها و گروههای مقاومت آغاز شود،مسئله تصادفی نیست.
پیش از آنکه حمله کنونی(گروههای تروریستی تکفیری)به حلب و تعدد حامیان آنها و نیز اهداف و مفاهیم و پیامهای این حمله را بررسی کنیم، باید بر این نکته تاکید کرد که این حمله با حمایت و نظارت اصلی آمریکایی صهیونیستی رخ داده که چشمان ناظران در این باره اشتباه نمی کنند که این امر را رسانه های رژیم صهیونیستی به ویژه رادیو ارتش این رژیم از طریق خبرنگارش با این متن برملا و رسوا کرد:حمله نیروهای معارضه(گروههای تروریستی) به حزب الله و شبه نظامیان ایرانی ممکن است تا حدی به منافع اسرائیل خدمت کند، چرا که حزب الله و شبه نظامیان به جای آماده شدن برای انجام اقدامات تروریستی! علیه اسرائیل، مشغول دفع این حملات می شوند.در شهر حلب، مرکز پژوهشهای علمی وابسته به دولت سوریه وجود دارد که صنایع دفاعی سوریه از آن استفاده و سامانه های دفاعی تولید می کند که نیروهای معارض سوری(تروریستهای تکفیری) عملا بر آن سیطره یافته اند و اسرائیل باید به دقت این مسئله را زیر نظر داشته باشد، زیرا دستاورد مهمی نصیب گروههای معارضه(تروریستی تکفیری) شده است.
با توجه به این متنی که بدون هرگونه دخل و تصرف در آن ذکر شد،باید به این نکات و عناوین توجه کرد:
1-ماشین جنایت و کشتار رژیم صهیونیستی و آمریکا که حدود 45 هزار نفر در غزه و حدود 4 هزار نفر در لبنان در نتیجه آن به شهادت رسیده اند، هرگز به نابودی بین سه تا پنج هزار تروریست داعشی در سوریه و عراق با وجود تشکیل ائتلاف بین المللی به رهبری آمریکا برای نابودی آن فکر نکرده است.
همچنانکه جهانیان، خانواده های تروریست های داعشی از 60 کشور جهان را به حال خود رها کرده اند که این افراد به ویژه کسانی که در اردوگاه الهول تحت حمایت نیروهای قسد هستند، بمب ساعتی به شمار می روند، این مسئله بدون راه حل باقی مانده و هر لحظه خطر آزاد کردن این وحوش برای استفاده و بهره برداری مجدد از آنها وجود دارد.
2-همزمانی تهدیدهای بنیامین نتانیاهو جنایتکار جنگی فراری از دادگاه بین المللی کیفری علیه سوریه همزمان با حمله ای که گروه موسوم به هیئت تحریرالشام(جبهه تروریستی النصره) به راه انداخته بدون هیچ گونه شک و تردیدی نشان می دهد که این تهدید، اشاره به آغاز حمله این گروه و کلمه رمز برای آغاز چنین تهاجم برنامه ریزی شده ای است که فقط منتظر ساعت صفر(شروع) بوده است، این در حالی است که جهانیان نیز با خارج کردن نام تحریرالشام از فهرست سازمانهای تروریستی که تنها اسم خود را از جبهه النصره به صورت ظاهری تغییر داد(ماهیت تروریستی آن تغییر نکرد)، همدستی و تبانی کرد.
این امر دلایل متعدد دارد و تنها بیانگر شواهد یا نتیجه گیری ها نیست،و از زمانی آغاز شد که رژیم صهیونیستی به درمان مجروحان جبهه النصره نام سابق این گروه تروریستی فعلی که رهبری حمله (به حلب و دیگر مناطق سوریه) را برعهده دارد، پرداخته است.
مهمترین مسئله در اینجا، منفعت رژیم صهیونیستی در قطع راههای امدادرسانی به مقاومت در زمینه تسلیحاتی است که حومه حلب از مهمترین راههای آن به شمار می رود، همچنانکه یکی دیگر از اهداف آن، اخراج گروههای مقاومت از سوریه و هدف قرار دادن مواضع آن است که رسانه های رژیم صهیونیستی علنا به بررسی این مسئله پرداخته اند، مواضعی که همواره مورد حمایت جنگنده های رژیم صهیونیستی قرار می گیرد، به نظر می رسد این گروهها(تروریستی) به عنوان نیروهای زمینی پس از شکست نیروی زمینی رژیم صهیونیستی در تحقق هرگونه دستاورد و شکست آشکار آن در جنوب به خدمت گماشه شدهاند.
3-نقشه ترکیه در این میان آشکارتر از آن است که چشم درباره آن اشتباه کند، ترکیه حامی اصلی منطقه تحت سیطره موسوم به کاهش تنش است که پوتین و اردوغان نامگذاری کرده اند که منافع واقعی در سیطره بر حلب دارند، ترکیه بخشهایی از حلب تاریخی را بلعیده(اشغال کرده) و آن را ضمیمه خاک خود کرده که مهمترین آن اسکندرون سوریه است. ترکیه از مشکل آوارگان سوری رنج می برد و به همین سبب نفع آن در این است که این آوارگان به مناطق تحت سیطره این کشور بازگردانده شوند، همچنین باید به شکست ترکیه در عادی سازی روابط با رئیس جمهور سوریه برای مشروعیت بخشی به نفوذ خود اشاره کرد که این حمله، به عنوان انتقام از اسد و برهم زدن معادلات قلمداد می شود، چرا که ترکیه این ارزیابی را دارد که روسیه و ایران به نبردهای بزرگی در اوکراین و نبرد مقاومت با رژیم صهیونیستی مشغول هستند.
4-در چارچوب زمینه سازی برای آغاز حکومت رئیس جمهور آمریکا، به نظر می رسد که این تحولات به مثابه تقدیم استوارنامه برای مرحله آتی باشد که ترامپ رئیس جمهور جدید آمریکا در برنامه انتخاباتی خود گفته بود که جنگها را متوقف خواهد کرد، توقف جنگها در اینجا ضرورتا به معنای صلح و سازش نیست، بلکه به معنای تلاش برای تثبیت اوضاع از روی زور یا پیروزی تعیین کننده و قاطع یا برهم زدن موازنه ها یعنی شکست طرفهای مخلف آمریکاست که شامل نفوذ خارجی روسیه و تلاش برای وادار کردن آن به حل و فصل یا معامله بر سر پرونده های استراتژیک است، این امر همچنین درباره محور مقاومت صدق می کند یعنی آن را در جبهه های دیگر به دور از جبهه نبرد با رژیم صهیونیستی، دچار فرسایش و ضعف کنند
نکته دیگر اینکه ترکیه، اوکراین و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس با حمایت از گروههای تکفیری، تلاش می کنند اهمیت و جایگاه خود را در استراتژی آمریکا برجسته کنند.
بازگشت پیروزمندانه سوریه به اتحادیه عرب با حفظ اصول خود و عدم معامله بر سر آن و پافشاری بر مواضع خود برای دستیابی به حقوق مشروعش بدون دادن امتیاز در خصوص حاکمیت و گزینه هایش، بر خلاف رویکرد سلطه جویانه آمریکاست که به همین سبب به دنبال برهم زدن موازنه های قوا پس از جنگی طولانی است، جنگی که طی آن، مقاومت،ایستادگی و نبرد قهرمانانه اسطوره ای از خود نشان داد، آمریکا گمان می کند که مقاومت ضعیف شده و در نتیجه به زعم این کشور از نبردهای خارجی دست برخواهد داشت و نیز تصور می کند که راههای امدادرسانی به آن هم قطع شده است.
به نظر می رسد که دشمنانش این حقیقت را از یاد برده اند که نبرد دوم آزادسازی که شهید بزرگ(سید حسن نصرالله) آغاز آن را کلید زد، با هدف حمایت از مقاومت و دفع و دور کردن خطر از لبنان انجام شد که بخش اصلی از استراتژی مقاومت بود.
دشمنان همچنین این حقیقت را فراموش کرده اند که ارتش سوریه و فرماندهانش هیچ گاه تسلیم ارعاب و اغوا نشده اند، آنها همچنین این حقیقت را از یاد برده اند که هجمه سنگین به ایران و مقاومت با آماده باش و بسیج و دفاع سرسختانه و ایستادگی افسانه ای آن روبرو شد که معادلات را برهم زد و تهدید را به فرصت تبدیل کرد، به طوری که اهداف تجاوز دشمن شکست خورد تا مقوله شهید بزرگ(سید حسن نصرالله) مبنی بر اینکه زمانه شکست ها و بازگشت به عقب گذشته، تثبیت شود.
لینک کوتاه:
https://www.payamekhuzestan.ir/Fa/News/1000462/