جاودانگی غیر قابل درک امپراتوری رئال!
شهرستان ها
بزرگنمايي:
پیام خوزستان - به گزارش "ورزش سه"، جاودانگی تیم آنچلوتی باید مورد مطالعه قرار گیرد. در بازی برگشت مقابل اتلتیکو مادرید در لیگ قهرمانان، لحظهای بود که رئال مادرید شبیه غروب یک فیلم وسترن شد؛ اما نه با آن حس شاعرانه و افقهای غمانگیز پوشیده از برف. هنوز آن زمان نرسیده بود.
چنین غروبهایی معمولاً در وقتهای اضافه یا پایان فوتبال برخی بازیکنان رخ میدهند.
آنچه روی چمن اتفاق میافتاد، چیز دیگری بود: مردانی با کتهای بلند، بیانگیزه و غمگین روی زمین پخش شده بودند، اما نگاهشان به طلای انتهای رقابت دوخته شده بود. تحرک زیادی نداشتند، نه پاسها جور درمیآمد و نه سرعت داشتند؛ فقط مقاومت میکردند، مثل امپراتوریهایی که فرو میریزند و هزار سال طول میکشد تا سقوط کنند. اینقدر طولانی که کسی یادش نمیآید کی شروع شد و همین طولانی شدن، خود به یک فضیلت تبدیل میشود. این مقاومت خالص است، تسلط بر ترس خود و حریف؛ فوتبالی نیست که تکنولوژی بتواند ردیابیاش کند. این روح خارج از زمان، که در وسترنهای دهه 60 بود، در این رئال مادرید با ریتم مرگبار یا آخرالزمانی جریان دارد. مادرید کارلتو، غیرقابل توضیح.

بازی شروع شد و رئال گل خورد. حرکت سریع از سمت راست، گالاگر جلوی کورتوا به زمین افتاد و توپ سرگردان را ربود؛ چیزی که سیمئونه بیش از زندگیاش دوست دارد. چهار سال است این صحنه تکرار میشود: رئال مادرید در بازیهای بزرگ با انرژی یک کارمند خسته شروع میکند، کسی که فکر میکند جاودانه است. میگویند غرور آغاز پایان است، اما در مادرید، غرور آغاز رنج است و همین رنج، تیم را به زمین میآورد، مثل یک داستان مذهبی، تا در رنج شاد شود و بداند پس از رنج، آرامش و پس از آرامش، جنگ میآید و رئال برای جنگ آماده است.

اینجا باید از سیمئونه گفت. در زمان تسلط اتلتیکو، زمین مثل یک تیمارستان شلوغ بود، اما خیلی هم جدی نبود. چند حرکت خطرناک و چند مثلثسازی جالب داشتند، ولی اتلتیکو نه کیفیت لازم برای به زانو درآوردن مادرید را دارد و نه روحیهای برای نابود کردنش.
سیمئونه با لبخندی غمگین در کنفرانس گفت: «آنها را عذاب دادیم»، هیچ تیمی از 1980 مثل اتلتیکوی او رئال را در فینال چمپیونز اذیت نکرده؛ این مدالش است و این هم حدش. اتلتیکو برای مقاومت میآید، تا وقت اضافه یا پنالتیها بجنگد، بعد سرش را بالا میگیرد و به جمع بازندگان باشکوه میپیوندد.

فوراً، امباپه با یک ضدحمله در دو پاس دفاع را نابود کرد؛ پنالتی و شاید اخراج. اگر وینیسیوس توپ را به ستارهها نفرستاده بود، بازی همانجا تمام میشد. بعد، وینیسیوس غیبش زد و امباپه مثل حیوانی در قفس، با نگاهش جریان را تغییر میداد. بدترین چیز این مرحله، ناهماهنگی بین این دو ستاره بود؛ هرکدام بدون دیگری بهترند و برای هم بازی نمیکنند.


مقاومت رئال دلیل دارد؛ نه فقط جادو یا سیاست. این مدل انرژی است که جای کنترل را گرفته. کاماوینگا به جای مودریچ آمد و فوقالعاده بود؛ بینظم اما پرانرژی، فضاها را پر و اتلتیکو را خسته کرد. او، براهیم، فده و بقایای بلینگام بازی را به پنالتیها کشاندند؛ بردن بدون فوتبال، حتی برای رئال مادرید غیرممکن است.
پارسال رئال لحظات نابی از فوتبال داشت، آن هم به سبک خودش. این باشگاه آنقدر مغرور است که فقط با خودش مقایسه میشود. این غرور با خون و درد به دست آمده. شکستهایش بیپرده است؛ هوادار و بازیکن در یک خلأ مشترک هستند. پس فقط پیروزی راه نجات است. در آخر بازیها، این حضور مثل ابری سنگین شکل میگیرد. هر حرکت رئال سنگین و عمیق است و حریفان، بهویژه اتلتیکو، این را میدانند.

مهم نیست. رئال با بازی کدر و غمگینش به یکچهارم نهایی چمپیونز رسید. حالا نوبت آرسنال اودگارد است؛ یک خروجی دیگر رئال اما با ظاهری مقدس.
لینک کوتاه:
https://www.payamekhuzestan.ir/Fa/News/1065872/