روایت دبیرکل سابق نهاد کتابخانههای عمومی از دیدار با خانواده شهید «شرقآزادی»
شهرستان ها
بزرگنمايي:
پیام خوزستان - به گزارش خبرنگار فرهنگ دفاعپرس، «مهدی رمضانی» دبیرکل سابق نهاد کتابخانههای عمومی کشور به همراه جمعی از فعالان حوزه کتاب به دیدار خانواده شهید «سید جلال الدین شرقآزادی» رفتند که روایتی از این دیدار را منتشر کرد.
هو الشاهد
رزق و روزی دست خداست. وقتی مسیر را در برشی از عمر شروع کردم، تصور نمیکردم یکی از برکات و منافعش انس با خانوادهی شهدا در سراسر کشور باشد.
آخرین دیدارمان در دوران مسئولیت نهاد کتابخانههای عمومی کشور، تشرف به خدمت مادر شهیدان خالقیپور همزمان با شب یلدا به مناسبت سالروز ولادت حضرت فاطمه(س) و روز مادر بود و بعد از آن کمتوفیق بودیم. تقریباً همهی رفقای همکار در آن دوره، که اکثرشان دیگر در آن مسئولیتها نیستند، از شیرینی این دیدارها میگفتند و مشتاق به زیارت مجدد بودند. از آقای زرافشان خواهش کردم دوباره بانی خیر شود و دو روز بعد در عصر دوشنبه به خدمت پدر و مادر شهید سید جلالالدین شرق آزادی طلبیده شدیم.
وارد که شدیم مادر شهید خوشرو و سرپا به گرمی استقبال کرد و پدر بزرگوار شهید هم با دو عصا به دست و سمعک به گوش به تکتک خیرمقدم گفت. روح سبک خانه حال دل ما را خوب کرد و لبخند بر لب همه جاری شد. تدارک عیددیدنی کرده بودند و چای شروع پذیرایی بود. بچهها هم کمک کردند در راحت شدن خیال میزبان، که پدر و مادر سالخوردهای بودند، برای تکریم همه. مادر محکم و استوار شروع به روایت کرد از سالهای پیش از انقلاب و مبارزات فرزند نوجوانش، پیروزی انقلاب اسلامی و همراهی سید جلال و جنگ و شهادت او.

روایت مادر مؤید این بود که مادر همراه و مربی اوست؛ از جانبازی پیش از انقلاب و برای انقلاب، از مجروحیت در دفاع مقدس و تلاش مادر برای درمان، از اصرار او برای اعزام مجدد علیرغم مجروحیت، از پرکشیدن در معراج همت جزیرهی مجنون و چشمانتظاری شانزدهساله برای پیکر او. محکم و استوار از تمامش گفت و در کنار این روایت گاهی ناخواسته به مجاهدتهای خودش هم اشاره میکرد.
پدر اما در محضر مادر ساکت و شنونده بود و دقیق به پذیرایی شدن همهی حاضرین. به خواهشم چند جمله در انتهای جلسه گفت؛ مشخص شد نویسنده است و حافظ و معلم قرآن و اهل فضل و بسیار متواضع.
در ورود و ادامه و پایان جلسه مادر برای شهید جمهور صلوات و فاتحه گرفت. آنچه جگرسوز بود اینکه مادر هنگام سخن گفتن از رئیسی و تعریف از او چشمش تر شد؛ نه رشادتهای فرزندش. مادر کوه بود و دل او هم برای رئیسی سوخت …

دلمان جلا گرفت و حالمان باز خوب شد به برکت وجودشان. همعهد شدیم این فیض را رها نکنیم؛ انشاءالله …
انتهای پیام/ 121
لینک کوتاه:
https://www.payamekhuzestan.ir/Fa/News/1084828/