بزرگنمايي:
پیام خوزستان - هر قدمی که در میان افراد حاضر، برمیداشتم، همگی از دیدار میگفتند. از سراسر کشور، کُرد و لُر و بلوچ و تُرک و فارس و .... همگی یکدل و با ذوقزدگی از دیدار فردای خود صحبت میکردند.
وقت نماز مغرب و عشا که شد، وزیر آموزش و پرورش برای شریک شدن در این حس و حال بچهها، وارد مصلی امام خمینی(ره) شد.
گفتوگوی گرم و صمیمانهای با دانشآموزان داشت و با صبر تمام ساعاتی را در بین دانشآموزان ماند و به دغدغههای آنان گوش داد.
حدود ساعت 8 شب 11 آبان، مراسمی به همین مناسبت با تلاوت کلامی از آیات الهی و سخنرانی سردار علی فدوی جانشین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آغاز شد، این محفل با خاطرهگویی حاج حسین یکتا به اوج خود رسید. در آخر مراسم نوای دلنشین و سوزناک حاج امیر عباسی، قلب تک تک دانشآموزان را لرزاند و اشک بر چشمانشان جاری کرد، چرا که همراهی ذکر حسین حسینِ دلهای معصوم آنها، هر دلی را به سوز میآورد و فضای بسیار معنوی بر شبستان مصلی حاکم کرد.
در پایان مراسم، مسئولان پرورشی سعی در آماده کردن دانشآموزان برای خواندن سرود "نسل آرمانی2" داشتند و تا 12 نیمه شب، دانشآموزان در حال تمرین برای آمادگی هرچه بیشتر بودند، قرار بود این سرود در محضر رهبر انقلاب اسلامی اجرا شود. گویا خستگی برای آنها معنایی نداشت، شاید هم عشقی که در دل آنها بود بر خستگیشان غلبه میکرد، چراکه مشتاقانه حرفهای دل خود را به روی کاغذ میآوردند تا فردا در قالب نامه، به دست رهبری برسانند.
باورنکردنی است ولی با وجود اینکه بیشتر دانشآموزان حاضر در مصلی، مسافر بودند و مسافت طولانی را برای دیدار با آقا طی کرده بودند اما تا صبح از شوق، خواب به چشمانشان نیامد و همگی از ذوقزدگی بسیاری که در دل و بند بند وجودشان جریان داشت با یکدیگر صحبت میکردند.
روز موعود رسید ...؛ بعد از نماز صبح، دانشآموزان با وجود بیخوابی شب گذشته، با انرژی خاصی شروع به گفتن شعارهای انقلابی و عرض ارادت به رهبری کردند. ساعت حدود 6 صبح اتوبوسها از مصلی امام به سمت حسینیه امام خمینی حرکت کردند. دانشآموزان بلافاصله پس از پیادهشدن از اتوبوس، به سمت حسینیه میدویدند تا مبادا دیرتر برسند و جایگاه خوبی برای دیدن چهره مبارک و نورانی حضرت آقا، نداشته باشند.
در صف انتظار ورودی حسینیه، دانشآموزان طاقت این انتظار را نداشتند و مدام از مغناطیس عجیبی که قلب آنان را به سمت حسینیه امام خمینی(ره) جذب میکرد، میگفتند. نزدیک حسینیه که میشدیم، کم کم صدای شعارهای دانشآموزان بیشتر و بیشتر میشد؛ "حسین سرور و سالار، خامنهای نگهدار" ، "اینهمه لشکر آمده به عشق رهبر آمده" و شعارهایی از این قبیل که موج انرژی و شور و نشاط جمع حاضر را نشان میداد.
به حدی شوق و اشتیاق دیدار یار زیاد بود که دانشآموزان شروع کردند به شعار دادن؛ "ای پسر فاطمه(س)، منتظر شماییم". حتی بارها گمان کردند که ایشان وارد حسینیه شدند و همگی ایستادند، این شوق وصفنشدنی بود ...
بعد از لحظاتی همهمهها بسیار شد و ناگهان همگی ایستادند و شعار دادند، عده زیادی اشک میریختند، عدهای لبخند میزدند و خوشحالی تمام را در چهره آنان میشد مشاهده کرد. ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد، دل رمیده ما را رفیق و مونس شد.
آری؛ مخاطب خاص همه آمد و برای دل ناآراممان همنشین و همدم گشت و آرزوی دل محقق شد.
تک تک افراد سعی داشتند تا فقط بتوانند از میان سیل جمعیت، چند لحظهای آن چهرهی نورانی به نور ایمان و معرفت، آن حکیم حاکم و نائب بر حق امامزمان(عجلاللهتعالیفرجه) را مشاهده کنند. سخنان گهربار ایشان که آغاز شد، تمام حواس آن چند هزار نفر، به سخنان ایشان بود...
سخنان حکیمی که امید تمام مسلمین و آزادگان عالم است...
مثل همیشه مانند یک پدر مهربان و دلسوز، توصیههایی کردند و دعایی که شیرینی کلام ایشان بر دل ما را بیشتر کرد.
در آخر آقا ابراز خوشحالی بسیاری از دیدار با دانشآموزان کردند و دانشآموزان از این ابراز خوشحالی رهبر معظم انقلاب اسلامی به وجد آمده و شروع به شعار دادن کردند تا ایشان را بدرقه کنند.
چیزی برایم عجیب بود ...، با وجود اینکه ایشان از حسینیه خارج شدند، هنوز هم دانشآموزان و دانشجویان در حال شعار دادن با تمام شوق خود بودند، وقتی گفتم آقا رفته، چرا ادامه میدهید؟ یکی گفت که مهم این است ارادت ما را هرچند از دور هم که شده بشنوند، این خودش دلگرمی است. شاید این از وصفنشدنیترین و بینظیرترین تجربههای شخصی من بوده است و هیچگاه لذت تک تک ثانیههای آن، از ذهنم پاک نخواهد شد.
به امید دیدار نزدیکتر....