پیام
خوزستان - شرق / در زندان تا چهار روز مرا نمیشناختند. خیلی سعی کردند مرا شناسایی کنند. اسم واقعیام را نگفتم. قرص سیانور هم خورده بودم ولی هنوز زنده بودم. از دهان و حلقم خون میآمد و نمیتوانستم بلند حرف بزنم، گوششان را به دهانم نزدیک میکردند تا بشنوند چه میگویم. بعد از چهار روز اسمم را گفتم. آنجا یک منوچهرینامی بود، به او گفتم شما «شادوماد» را نمیشناسید؟ شهریور 1350 در شب ازدواجم دستگیر شده بودم و ساواکیها به من شاه داماد یا داماد ناکام میگفتند. هرچه نشانه دادم، منوچهری مرا نشناخت، تا اینکه گفتم میثمی هستم و او خیلی خوشحال شد که بالاخره من را شناخته است. بعد سربازجو حسینزاده که اسم واقعیاش رضا عطارپور بود آمد و گفت من رئیس منوچهری هستم، چرا اسمت را به من نگفتی! و پرسید تو من را میشناسی؟ گفتم بله میشناسم، سال 1343 و 1350 شما را دیدهام. گفت قیافهام چه شکلی است؟ گفتم پیشانیتان پیشرفتگی دارد. گفت بگو کچلم! خلاصه اسمم را فهمیدند.
http://www.khozestan-online.ir/fa/News/1027043/ماجرای-شهرت-لطفالله-میثمی-به-شاه-داماد-در-میان-ساواکیها