پیام
خوزستان - به گزارش خبرنگار حوزه استان های خبرگزاری تقریب، تجاوزات صهیونیستها به نوار غزه ادامه دارد جنگی که همراه با نسلکشی و تخریب بود؛ جنگی علیه مردم، سنگ و درخت که همانندی برای آن در تاریخ مدرن، در دستکم دویست سال اخیر، وجود ندارد.
مهمترین نتیجه این جنگ، ناکامی ارتش صهیونیستی در تحقق اهداف اعلامشدهاش برای آغاز جنگ بود، که نخستین آن تسلط بر غزه و نابودی مقاومت به شمار میرفت.
این ناکامی، ارتش را ناچار کرد که توافق آتشبس را در حالی امضا کند که مقاومت در اوج قدرت بود. این امر، پیروزی نظامی مقاومت را تثبیت کرد و صدها هزار نفر از مردم را حول آن گرد آورد. نمود این پیروزی را میتوان در جشنهای مردمی و حرکت گسترده مردم از جنوب به شمال برای بازگشت به خانههای خود مشاهده کرد.
بُعد دوم این جنگ نسلکشی، پیروزی سیاسی و اخلاقی برای مقاومت و مردم فلسطین بود. این پیروزی در سطح افکار عمومی جهانی به دست آمد، زیرا جنگ نسلکشی، چهره رژیم صهیونیستی و بهویژه آمریکا را تخریب کرد. این جنگ به عنوان جنگی جنایتکارانه شناخته شد که بهطور عمدی غیرنظامیان را هدف قرار داد و تمامی قوانین بینالمللی و ارزشهای انسانی را زیر پا گذاشت. این امر به حدی رسید که شعار «پیروزی فلسطین از نهر تا بحر» در سراسر جهان طنینانداز شد.
نباید به دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا، اجازه داده شود که موجودیت فلسطینیان در نوار غزه را از بین ببرد یا برای خلع سلاح مقاومت برنامهریزی کند. پس از توافق آتشبس و تبادل اسرا، باید از طریق یک کارزار مردمی گسترده فلسطینی، سلاح مقاومت در نوار غزه حفظ شود. این امر از طریق همبستگی با مقاومت و حفظ دستاوردهای آن، که با فداکاریهای بزرگ مردم و مقاومت در مسیر آزادی فلسطین به دست آمده است، تحقق مییابد. این امر، حقی است که هم به دفاع از خود و هم به مقاومت تعلق دارد.
نادیده گرفتن این دو بُعد، به معنای پرداختن به موضوعات فرعی و کنار گذاشتن اولویتهای اصلی است. برخی نیز تلاش دارند اولویتهای دیگری را مطرح کنند که کهنه شدهاند، مانند پنهان شدن پشت شعار حق بازگشت یا مقاومت در برابر حذف آنروا، هرچند نباید از اهمیت این مسائل نیز غافل شد.
بُعد تکمیلی این وضعیت، مربوط به یورشهای خشونتآمیز رژیم صهیونیستی به اردوگاهها، شهرها و روستاهای کرانه باختری است. این حملات، جنگ دوم پس از جنگی است که به دنبال عملیات طوفان الاقصی آغاز شد. این موضوع باید به دغدغه اصلی تمام فعالیتهای فلسطینی تبدیل شود، بهویژه از طریق همبستگی کامل با غزه و کرانه باختری در برابر رژیم صهیونیستی. در این میان، حفظ راهبرد مقاومت مسلحانه که اکنون در برابر حملات به اردوگاههای کرانه باختری ایستادگی میکند، اهمیت ویژهای دارد.
بنابراین، دو تفسیر و خوانش درباره وضعیت فلسطین وجود دارد که به دو خطمشی سیاسی منجر میشوند:
1. خوانشی که وضعیت غزه را پس از توافق آتشبس، فرصتی برای تثبیت دستاوردهای مقاومت مسلحانه و حفظ غزه به عنوان دژ مقاومت میداند. این خوانش همزمان از مقاومت در برابر اشغالگری در کرانه باختری و مقابله با ادامه جنگ این رژیم علیه این منطقه حمایت میکند.
2. خوانشی که پایان مرحله مقاومت در غزه و لبنان را فرض میگیرد و بر این باور است که فلسطین وارد مرحله جدیدی از فعالیت سیاسی شده است. این دیدگاه بر تمام اشکال مبارزه، از جمله مقاومت، تأکید دارد اما بر وحدت فلسطینیان تحت رهبری سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) متمرکز است، با هدف حفظ مقاومت و حقوقی که سازمان ملل به رسمیت شناخته است.
این خوانش دوم، آنچه در غزه رخ داده و آنچه ممکن است رخ دهد را نادیده میگیرد، همچنین تهدیدات نتانیاهو برای ازسرگیری جنگ در غزه و لبنان را نمیبیند، چه برسد به تهدیدات علیه ایران و همچنین پیامدهای مرحله ریاستجمهوری ترامپ.
درست است که مرحله طوفان الاقصی و پیامدهای آن، وارد مرحله جدیدی شده است، اما این مرحله، سطح بالاتری از مقاومت است، نه جایگزینی برای آن.
انتهای پیام/
http://www.khozestan-online.ir/fa/News/1078406/وضعیت-فلسطین-بین-غزه-و-کرانه-باختری