پیام
خوزستان - به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، «صادق مهدیبرزی» متولد هفتم آذر سال 1344 بود که تا سوم متوسطه در رشته علوم تجربی درس خواند و با شنیدن صدای «هل من ناصر» حسین زمان، درس و مشق را رها کرد و به عنوان بسیجی عازم جبهه شد. صادق در عملیات والفجر یک در فکه، 22 فروردین سال 62 در سن 18 سالگی به شهادت رسید و البته برادرش، فخرالدین مهدیبرزی که پنج سال کوچکتر بود جای خالی برادر را پر کرد که او نیز در عملیات بیت المقدس 2 در ماووت عراق در بهمن سال 66 در سن 17 سالگی به شهادت رسید.
امام خمینی (ره) از رزمندگان دفاع مقدس به عنوان عارفانی یاد میکردند که ره صد ساله را یک شبه رفتند و سفارش پیر جماران این بود که وصیت نامههای شهدا را بخوانید. صادق نیز یکی از آنها بود که دلنوشته هایش همچون نسخه عارفان برای سالکان طریق راهگشا و درس آموز است.
شهید صادق مهدیبرزی در یکی از دلنوشتههایش آورده است: «شنیده بودم که مادر ادیسون به پسرش نصیحت کرده بود که هر گاه غمی دلت را گرفت، هر چه میدانی بر روی کاغذ بنویس و آن را بلند بخوان و سپس کاغذ را پاره کن و به دور افکن ولی من چه کنم که نمیدانم چه بر روی کاغذ بنویسم. آنگاه که چمران و بهشتی و رجایی و باهنر هر یک بر پیمانی که با خدا بسته بودند، وفا کردند، به نظر من دنیا برای آنها بهشت شد و از آن همه غم فارغ شدند.
میخواستم مانند چمران بگویم که همدرد علی (ع) هستم و همچون علی (ع) که شبهای زیادی را در نخلستانها سر در چاه میکرد و فریاد میکشید، بگویم که غمی مانند او دارم، اما میبینم که علی (ع) کجا و من کجا؟ میخواهم بگویم مانند چمران دلم از درد پر است، اما چیزی برای گفتن ندارم. من شاید بتوانم شبیه او مثال بزنم، اما برای همچو منی که حتی یک بار هم در میدان جنگ نرفتهام و جانم را برای خدا بر کف دست نگرفتهام، یک درد عظیم حکمفرماست و آن این که من بخواهم به راهی بروم ولی موانع مادی، همه و همه مانع این حرکت من باشند».
این شهید عملیات والفجر یک خطاب به شهید مصطفی چمران نوشت: «اگر بگویم غم من هم کم نیست، زیرا تو راهت را رفتی و غمگین بودی که چه کم در این راه گام برداشتهای ولی من که میخواهم حتی به این راه وارد شوم ولی موانع نمیگذارند، چه کنم؟ اگر دل همه، با گفتن گفتارها و غمهای دلشان تسکین مییابد، باید بگویم دلم از این گفتارها سنگینتر میشود».
صادق مهدیبرزی همچنین در یکی از دلنوشتههایش اینگونه به خطبه 193 نهج البلاغه معروف به خطبه متقین پرداخته و نوشته است: «گاهی به فکر خطبه علی (ع) میافتم که متقین کسانی هستند که اگر میتوانستند لحظهای جان در تنشان قرار نمیگرفت. بعضی مواقع حس میکنم که دوست دارم آن چه را که دارم در راه حق فدا کنم؛ از این که این جان را به من داده، شاد میشوم ولی افسردهام؛ دل شکستهام و غمناکم که چرا من باید در این محیط مادی یکسره غوطه ور باشم و نتوانم حتی لحظهای دستم را به ساحل نجات برسانم».
او از خود شکایت کرده و اینگونه مینویسد: «اگر چه چمران دلش را با یاد خدا پر کرده بود و دلش را از هر چه غیر خداست خالی، غم من از این است که چرا من نمیتوانم از این همه مادیات بگسلم و به او بپیوندم. خدایا! اگرچه من ناتوانم و نمیتوانم احساسات خود را بر روی کاغذ بیاورم ولی تو خود از درون من آگاهی.ای خدایی که قلب به من دادی! چشم و گوش و آگاهی به من دادی! تو خود از همه اعضای من آگاهی؛ اگرچه من بسیار گنهکارم ولی امید به رحمت تو دارم و در عین حالی که از آتش دوزخ و عذابت بسیار بیمناکم ولی به شفقت و لطفت دل بستهام و امید به رحمتت دارم».

صادق مهدیبرزی، نفر اول ایستاده از سمت چپ
این بسیجی که در 18 سالگی به محبوبش رسید، همواره خود را در پیشگاه الهی میدید و لذا نوشت: «خدایا! اگرچه قلب من از درک حقایق قاصر است ولی از تو عذر میخواهم که با این قلب و چشم و گوش و بدن نحیفم پیش تو آمدهام و منِ نیازمند به درگاه تو بینیاز رو آوردهام ولی چه کنم که جز تو پناهی نیست و جز تو یاری ندارم. جز تو به که پناه برم و جز تو از چه یاری بخواهم ولی تو که خود از لطفت هیچگاه مرا بی بهره نگذاشتهای. این بار قلب مرا فقط و فقط از خودت پر کن و از آنچه غیر توست، پاکساز».
دعاهای این شهید سرافراز نیز درسی برای همه عاشقان فرهنگ شهادت و ایثار است که میگفت: «خدایا! ما در تنگنا و در پرتگاهیم. خدایا! مرا از آنچه که شیطان برای جلوگیری از رسیدن به تو فراهم میکند، بازدار. خدایا! وجود مرا از خودت و عشق به خودت سوزان کن. خدایا! زبان من از نیایش و سپاس تو قاصر است. خدایا! گویی دهان من را قفل و دستم را زنجیر و قلمم را شکستهاند و گویی دیگر حس ندارم که چیزی را بگویم و تو خود احساسات مرا درک میکنی. خدایا! اگر در من نفاقی هست، تو خود اصلاح کن و اگر در من شرکی هست، تو خود پاک کن که من قدرت تحمل آتش عذاب تو را ندارم و من از این که تو به من غضب کنی، تحمل ندارم».
انتهای پیام/ 112
http://www.khozestan-online.ir/fa/News/1079041/حال-و-هوای-نوجوانی-شهید-با-خواندن-دلنوشتههای-شهید-چمران