پیام خوزستان
تلاش رزمندگان برای درهم شکستن دشمن بعثی
پنجشنبه 17 آبان 1403 - 08:24:35
پیام خوزستان - به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، آیت‌الله «غلامحسین جمی» از روحانیون مبارز و نماینده امام خمینی (ره) در آبادن و عضو مجلس خبرگان رهبری بود. وی در سال‌های قبل از انقلاب اسلامی از یاران امام راحل بود به طوری که آبادان را به کانون ارتباط ایران و نجف درآورد.
اعلامیه‌های امام خمینی توسط وی از نجف وارد ایران می‌شد و در دسترس مبارزان انقلابی قرار می‌گرفت.
تاسیس کمیته انقلاب اسلامی در آبادان و اقامه اولین نماز جمعه در این شهر از حمله اقداماتی جمی بعد از پیروزی انقلاب است. وی در طول جنگ تحمیلی اقدامات بی‌شماری انجام داد و به نحوی در استان خوزستان رهبر معنوی مردم به شمار می‌رفت که حضورش قوت قلبی برای مردم خوزستان بخصوص آبادان بود.
تلاش برای نجات آبادان
امروز هفدهم آبان 1359 است، حادثه جدیدی نیست رادیو صدای آمریکا و بی بی سی تقریباً مثل هم خبر‌هایی دادند ولی از رعد و برق ارتش عراق چیزی نگفتند. طبق قرار قبلی که شب گذشته با آقای کیاوش داشته‌ام، ساعت 9:30 باید با تلفن مجلس شورای اسلامی با ایشان و آقای هاشمی رفسنجانی در رابطه با محاصره آبادان صحبت کنم.
حدود ساعت 10 با آقای هاشمی رفسنجانی تماس گرفته و گفتم با تأکید شدید امام مبنی بر اینکه باید محاصره آبادان شکسته شود و خرمشهر از لوث وجود بعثی‌ها پاک شود، مع ذلک تاکنون اقدام مؤثری نشده و شهر همچنان در حلقه محاصره ارتش عراق است که ایشان اطمینان دادند که در دست اقدام است. 
نزدیکی‌های ساعت 11 از منزل خارج شدم به اتفاق فرزندم محمود که راننده است و فعلاً پیکانی دست و پا کرده‌ایم به ستاد فرمانداری رفتم. ساعتی آنجا بودم و بعد به خیابان یک احمدآباد به حمام محمدی آمدم به متصدی حمام گفتم که سعی کند حمام تعطیل نشود که تنها این حمام به طور نیمه باز کار می‌کند و برای تأمین آبش از طریق جهاد سازندگی اقدام شده است و من هم به نوبه خود به متصدی جهاد تأکید کرده‌ام که کوتاهی نکنید. 
راستی جنگ چه مشکلات و مسائل تازه‌ای بوجود می‌آورد شهر پانصد هزار نفری آبادان که در هر گوشه‎اش حمامی، بود الان [در]تمام شهر یک حمام نیست چه اینکه آب نیست برق نیست نفت نیست، دیگر حمام چگونه باشد فقط این حمام محمدی است که این هم نیمه بازست، آب ندارد باید با تانکر برایش آب بیاورند که آن هم خیلی خواهش و تقاضا کردم که به دادش برسند و با تانکر آبی به او بدهند.
تعجب نکنید که جنگ است و مشکلاتش عجیب و فراوان مشکل سگ‌ها را دارد مشکل گربه‌ها و گاو‌ها و... دارد و حالا این سگ‌ها جداً مشکلی مهم شده‌اند گله گله سگ می‌بینی که توی شهر ولو هستند صاحبانشان که شهر را گذاشته و رفته‌اند و این بدبخت‌ها را همین طور رها کرده‌اند. حالا این حیوانات زبان بسته نه غذایی دارند نه مأوا و مکانی و همین طور سرگردان سر به هاری درآورده‌اند و به همه حمله می‌کنند و اسباب اشاعه بیماری شده‌اند. 
امروز در ستاد فرمانداری به آقای جعفری، شهردار، گفتم فکری برای این مشکل بکند. معلوم است که شهردار به فکر راحت کردن آن حیوانات است آنها را از میان بردارند تا هم خودشان راحت شوند و هم مایه دردسر و زحمت برای قلیل مردمی که هستند نشوند. جعفری گفت این فکر را کرده‌ام. 
امروز ظهر نماز را در مسجد قدس خواندم و غذا را هم از آنجا آوردیم. امروز ناهار آقای مزارعی را هم نداریم که ایشان هم به قصد دیدار و اطلاع از خانواده و فرزندانشان به قصد ماهشهر رفته‌اند حالا وسیله‌ای می‌یابند یا خیر دیگر نمی‌دانم. تازه ناهار را با فرزندانم مهدی و محمود و برادرزاده‌‍‌ام مرتضی صرف کرده‌ام که آقای خلخالی به اتفاق آقای صفاتی آمدند و شهادت برادرم را تسلیت گفت. سوره حمدی خواند و فوراً حرکت کرد که نمی‌تواند آرام بگیرد چه اینکه درگیری امروز اطراف آبادان شدید است و نیرو‌های رزمنده ما تلاش دارند دشمن متجاوز را سرکوب کنند. 
به آقای خلخالی گفتم سعی کنید که خرمشهر زودتر آزاد شود که صدام کافر و مزدورانش کمتر چرت و پرت راجع به خرمشهر و به قول آنها محمره بگویند و ایشان هم به طور قاطع گفت ان شاء الله درست می‌شود. خداحافظی کرد و با همراهانش رفتند. بعد از ظهر صدای شلیک توپ هر دو طرف شدید شده است و درگیری سختی در کار است نیرو‌های ما به موفقیت‌هایی نایل آمده‌اند و برای کسب موفقیت بیشتر و در هم کوبیدن دشمن سخت در تلاش هستند. 
با روحیه قوی اتکاء و اتکال به حق تعالی از ساعت ٤ به بعد سعی داشتم با دفتر امام تماس گرفته و با آقای صانعی صحبت کنم چه اینکه ایشان قبل از ظهر در تماس تلفنی که داشتیم جویای حال حاج حسین آقا نوه امام شد که در خوزستان و فعلاً در آبادان است و من تازگی اطلاعی از حسین آقا نداشتم که به ایشان خبر دهم و این نورچشم امام هستند. 
حالا از حال ایشان مطلع شده‌ایم، زیرا که قبل از ظهر هنگامی که از ستاد هماهنگی فرمانداری بیرون می‌آمدم حسین آقا را دیدم که قصد رفتن به فرمانداری دارد اظهار محبت کردند و شهادت برادرم را تسلیت و تبریک گفتند و من هم از اینکه ایشان را سلامت دیدم خوشحال و مسرور شدم و کوشش کردم نتوانستم تماس بگیریم حالا می‌خواهم خبر سلامت ایشان را به آقای صانعی بدهم. نماز مغرب و عشا را در منزل به جا آوردم. اخبار رادیو تهران را گرفتیم که مایه مسرت بود خبر از پیروزی‌های نیرو‌های جمهوری اسلامی در جبهه‌های مختلف می‌داد.
انتهای پیام/ 161

http://www.khozestan-online.ir/fa/News/977747/تلاش-رزمندگان-برای-درهم-شکستن-دشمن-بعثی
بستن   چاپ