پیام خوزستان
تأملی بر انتخابات آمریکا
يکشنبه 20 آبان 1403 - 09:45:40
پیام خوزستان - مارتین لوتر در قرن 16 جان لاک در قرن 17 و ژان ژاک روسو در قرن 18 از متفکرانی بودند که پایه‌های این الگوی سیاسی اجتماعی جدید را استحکام بخشیدند .
این الگو که آزادی در همه عرصه‌های اعتقادی ،اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی را مدنظر قرار داده بود در قرن بیستم به اوج گستردگی و شکوفایی خود رسید به‌طوری‌که فوکویاما فیلسوف آمریکایی آن را اوج تکامل انسان و ایدئولوژی پایان تاریخ نامید و هانتینگتون برای جهانی کردن این الگو و حذف الگوهای دیگر نظریه‌پردازی کرد .
مهم‌ترین شاخصه این الگوی جدید در ساده‌ترین بیان عبارت است از جدا کردن دین از دولت و اکتفا کردن به عقل و علم انسان و حذف کردن وحی و دین و ارزش‌های الهی از ساحت اجتماعی و حکمرانی که اصطلاحا سکولاریسم نامیده می‌شود .
شاخصه مهم بعدی این الگو ، نظام سرمایه‌داری یا لیبرالیسم اقتصادی است که در دوران اخیر با برخی تغییرات نئو لیبرالیسم خوانده‌شده و در بعد اقتصادی آزادی سرمایه و سرمایه‌دار و حاکمیت نظام سرمایه‌داری را محقق می‌کند .
این الگوی جدید ، که از ابتدا با شعار عدالت ، آزادی ، برابری و برادری آغاز شد و وعده پدید آوردن بهشت زمینی به‌جای بهشت آسمانی را داد ، به‌تدریج جهان را فراگرفت ولی به‌تدریج از درون با بحران‌هایی مواجه شد که غیرقابل کتمان بود ، مهم‌ترین بحران ، گسترش نیهیلیسم یا پوچ‌انگاری بود که جهان و حیات را فاقد معنا تلقی می‌کرد و انسان‌ها را به باتلاق افسردگی و اعتیاد و فساد جنسی و خودکشی سوق می‌داد . متفکرین و فیلسوفان بزرگ غرب کرارا در مورد تبعات این بحران‌ها هشدار داده‌اند . این ایدئولوژی جدید و این الگوی حکمرانی جدید باوجود برخی موفقیت‌ها اما نه‌تنها در کشورهای غربی و در سطح جهان نتوانست وعده‌های خود را محقق کند و عدالت ، آزادی ، برابری و برادری و سعادت انسان را به ارمغان آورد بلکه وحشیانه‌ترین اشکال استعمار و استثمار ملت‌ها و بردگی و نژادپرستی و سیاه‌ترین اشکال بی‌عدالتی و شکاف طبقاتی و کثیف‌ترین فسادهای اقتصادی و بحران‌های اخلاقی و روحی و بزرگ‌ترین جنگ‌ها و کشتارهای تاریخ را پدید آورد به‌طوری‌که امروز برخی از بزرگ‌ترین فیلسوفان معاصر غرب ، این فرهنگ و تمدن را و پایه‌های فکری و فلسفی آن را مردود اعلان می‌کنند و برای نجات جوامع خود در جستجوی الگوی جایگزین هستند .
یورگن هابرماس که اورا یکی از بزرگ‌ترین فیلسوف های معاصر غرب و معتبرترین متفکر مدافع لیبرال دموکراسی می‌دانند با صراحت گفته است دوران مدرنیته ( فرهنگ و تمدن جدید غرب ) پایان‌یافته و دیگر قابل دفاع نیست و دوران پست‌مدرن (دوران پس از مدرنیته ) آغازشده ، ولی چون هنوز جایگزینی برای لیبرال دموکراسی پیدا نکرده‌ایم به‌ناچار از آن دفاع می‌کنم .
به‌غیراز مراجعه به آراء فیلسوفان و اندیشمندان معاصر غرب و نقدهای اساسی آن‌ها به مبانی فکری لیبرال دموکراسی و نظام سرمایه‌داری ، راه ساده‌تری هم برای اثبات شکست و سقوط این الگو وجود دارد .
ازآنجاکه مکتب‌ها و الگوهای حکمرانی ، در میدان عمل ، انسان‌ها و جوامع را مطابق با معیارها و ارزش‌های خود تربیت می‌کنند و تمدن جدید پدید می‌آورند با نگاه به جوامع تربیت‌شده می‌توان میزان موفقیت آن الگوها را دریافت .
به‌عنوان‌مثال جامعه آمریکا که حداقل دویست سال تحت تربیت الگوی لیبرال دموکراسی و نظام سرمایه‌داری سکولار قرار داشته و امروز مدینه فاضله این مکتب محسوب می‌شود و طبق شعارها و وعده‌های اولیه باید ازنظر تربیت جامعه به اوج درخشش و تکامل رسیده و بهشت زمینی ایجاد کرده باشد باید دید در چه موقعیتی قرار دارد . از سوی متفکرین و کارشناسان آمریکایی مطالعات گسترده‌ای در مورد وضعیت ،
اقتصادی ،سیاسی ، اجتماعی ، اخلاقی و فرهنگی آمریکا صورت گرفته که جای تأمل بسیار دارد اما با نگاهی گذرا و فقط با تأمل بر انتخابات اخیر آمریکا ، آنچه فیلسوفان و اندیشمندان گفته‌اند برای افراد عادی هم قابل‌فهم می‌شود ،
در روزهای قبل ، فردی به‌عنوان برجسته‌ترین شخصیت و الگوی سیاسی ، از طرف بزرگ‌ترین احزاب آمریکا برای قرار گرفتن در عالی‌ترین جایگاه مدیریت آمریکا و حتی مدیریت جهان انتخاب شد که یک سرمایه‌دار بدنام و بدسابقه و یک مجرم نژادپرست زن‌باره و مفسد اقتصادی است .
او مثل دیکتاتورها و فاشیست‌ها صریحا گفته اگر در انتخابات پیروز نشود جنگ داخلی آغاز می‌شود و دیگر انتخاباتی وجود نخواهد داشت .اکثریت مردم آمریکا که طی ده‌ها نسل تحت تربیت الگوی لیبرال دموکراسی بوده و امروز باید در اوج کمال انسانی ، الگوی جوامع دیگر باشند ، ازنظر فکری در موقعیتی هستند که این مجرم فاسد بدسابقه را برای رهبری کشور خود انتخاب کرده و حتی بیش از دوره قبل به او رأی داده‌اند .
نگاهی به این حزب و این کاندیدا و این اکثریت که همه تربیت‌شدگان نظام لیبرال دموکراسی هستند برای مردود دانستن این الگو کفایت می‌کند . شاید گفته شود این‌یک اتفاق و یک استثناء است ولی قبل از این هم از الگوی لیبرال دموکراسی غربی ، جنایتکاران نژادپرستی مثل هیتلر و موسولینی سر برآورده‌اند و امروز هم در کشورهای اروپایی نژادپرستان و رهبران آن‌ها قدرت و محبوبیتی رو به گسترش دارند . این روزها بسیاری از فیلسوفان ، اندیشه‌ورزان ، دانشگاهیان و هنرمندان آمریکا که جزء کوچکی از جامعه آمریکا هستند از این نظام و از این انتخاب و از این رئیس‌جمهور دچار سرافکندگی و شرمساری هستند و راهی برای نجات خود نمی‌بینند .
کاندیدای بازنده هم که نماینده یکی دیگر از بزرگ‌ترین احزاب آمریکا است و نیمی دیگر از مردم آمریکا به او رأی داده‌اند رسماً حامی مالی و نظامی و تسلیحاتی رژیم جنایتکار اسرائیل است که ظرف یک سال ، صدها هزار زن و کودک و پیر و جوان بی‌دفاع غزه و لبنان را به خاک و خون کشیده و از قطع آب‌ونان و برق و سوخت و دارو هم دریغ نکرده و از طرف همه مراکز جهانی و افکار عمومی مردم دنیا به‌عنوان جنایتکار جنگی محکوم‌شده است .
این کاندیدا ، بزرگ‌ترین وعده‌اش بعد از تداوم حمایت از اسرائیل ، آزادی سقط‌جنین و آزادی همجنس بازی است و نیمی از مردم آمریکا به این تفکر و به این وعده‌ها رأی داده‌اند .
نگاه به این کاندیداها و این رأی‌دهندگان هر انسان اهل فکر در سراسر دنیا را به این نتیجه می‌رساند که اگر ثمره نهایی لیبرال دموکراسی و نظام سرمایه‌داری این است ، باید بشریت از این الگو امید بردارد و در جستجوی الگوی جایگزین باشد .
سید مسعود شهیدی

http://www.khozestan-online.ir/fa/News/979833/تأملی-بر-انتخابات-آمریکا
بستن   چاپ