زوج سازیهای هادی حجازی فر به بهانه همبازی شدن با میر سعید مولویان در فیلم «ناتور دشت»
فرهنگی
بزرگنمايي:
پیام خوزستان - فیلم نیوز / هادی حجازیفر، امسال با «ناتوردشت» در جشنوارهی فیلم حضور دارد و بازیاش یکی از نقاطِ قوتِ فیلم «محمدرضا خردمندان» است. او در این فیلم با «میرسعید مولویان» همبازی است که مثلِ او تجربهی تئاتری فراوانی دارد. باید «ناتوردشت» را دید تا متوجهی این نکته شد که حجازیفر در این تجربهی جدید، چگونه از چارچوبهای آشنای خود عبور کرده است و ابعادی تازه از بازیگریاش را آشکار ساخته است. اما به همین بهانه نگاهی به نقشآفرینیهای او در مواجهه با دیگر بازیگران داشتهایم.
به گزارش فیلم نیوز، حجازیفر که سبقهی سالها فعالیت در تئاتر را دارد، با حضورش در سینما نشان داده که به نقشهایی که ایفایش را برعهده میگیرد، تعهدی مثالزدنی دارد. مهارتهای تکنیکی، فیزیکِ خاص و قدرتِ بیانِ حاصل از سالها حضور در تئاتر به این بازیگر کمک کرده تا حضوری مقتدر و اجرایی بیپیرایه در سینمای ایران داشته باشد و بدل به یکی از مهمترین بازیگرانِ این روزها شود.
حجازیفر در فیلمهای متفاوت، نقشِ خود را از سطح یک اجرای صرف فراتر بُرده و لایههای زیرینی را به شخصیت اضافه میکند که سببِ درکِ دقیقِ مخاطب از زیست درونی نقشهایش میشود. در کنارِ اینها، او در هماهنگیِ کامل با بازیگران روبهرویش، صحنههایی ماندگار خلق میکند.حجازیفر در سالهای اخیر، در مواجهه با همبازیهایی از نسلهای مختلف، مهارت خود را در ایجاد هماهنگی با سبکهای بازی متفاوت به نمایش گذاشته است. رویاروییاش با جواد عزتی و مهرداد صدیقیان در ماجرای نیمروز، همراهیاش با ساعد سهیلی در لاتاری، تقابلش با مهرداد صدیقیان و علیرضا کمالی در پوست شیر و تعاملش با پژمان جمشیدی در زیرخاکی، همگی نمونههایی از این ظرفیت هستند؛ ظرفیتی که مرز میان شخصیت و بازیگر را محو میکند.
هادی حجازیفر و میرسعید مولویان | ناتوردشت | سید محمدرضا خردمندان| 1403
هادی حجازیفر در فیلم «ناتور دشت» با میر سعید مولویان همبازی است.
قبل از هر چیز باید بدانیم که فیلم «ناتوردشت» هیچ ارتباطی با کتابِ معروف و البته شاهکارِ سلینجر ندارد و کارگردان از این کلمه در معنایش که «محافظ» و «نگهبان» است، استفاده کرده. فیلم «ناتوردشت» به کارگردانی «محمدرضا خردمندان» براساسِ یک داستانِ واقعی کار شده است. در این فیلم هادی حجازیفر، قهرمانِ اصلی فیلم است و نقشِ یک محیطبان با نام «احمد پیران» را ایفا میکند. او ناتوردشتِ محل زندگی خود است. میرسعید نیز به عنوانِ بازیگرِ مقابلِ او، پسرِ جوانی است که به تازگی از دامِ اعتیاد رها شده و حجازیفر که حالا به نوعی بزرگِ روستاست و در عین حال از رازی پنهان در زندگی خود رنج میبرد، به نوعی او را فرزندخواندهی خود میداند. او برای بخشیدنِ زندگی دوباره به آیهان، مقابلِ تمام ساکنانِ روستای کوچکشان ایستاده؛ اما همچنان آنطور که باید به او اعتماد ندارد؛ آیهان نیز با وجودی علاقهی قلبی که به او دارد، او را متهم میکند که خاطرِ آنکه وجههی خود را مقابلِ دیگر مردمان حفظ کند، به حمایت از او پرداخته است و حالا نیز خود را پیشتازِ کمک به بحرانی کرده است که در روستا پیش آمده است. صحنههای مشترکِ این دو بازیگر، یکی از جذابترین و کلیدیترین نقاط فیلم است. قدرتِ بازیگری حجازیفر (از درامهایش گرفته تا نقش های کمدی) برکسی پوشیده نیست؛ اما نکته ی جالب آنکه میرسعید نیز حضوری قابلِ قبول از خود نشان داده و زوجِ مناسبی برای بازیگری است که تعدادی از بهترین بازیهای چند سالهی اخیرِ سینما از آنِ او بوده است. اگر نامِ میرسعید را در لیستِ بازیگرانی مشاهده کردید که کاندیدای دریافتِ سیمرغ هستند، تعجب نکنید.
هادی حجازی فر و مهرداد صدیقیان | داریوش | هادی حجازیفر | 1403
هادی حجازیفر در سریال «داریوش» یکبار دیگر با مهرداد صدیقیان همبازی شد.
صدیقیان در «ماجرای نیمروز» همراه با حجازیفر، یکی از متفاوتترین نقشآفرینیهای خود را انجام داد و برایش نامزد دریافت سیمرغ بلورین جشنوارهی فیلم فجر شد؛ اما مهمترین رویارویی او با این بازیگر، در سریال «داریوش» رخ داد. این سریال اگرچه چندان در جذب مخاطب موفق نبود؛ اما بازیهایش (از نقشهای اصلی گرفته تا نقشهای فرعیتر) قابلِ تقدیر است.صدیقیان در این فیلم «وحید» است و عاشقِ لیلا دخترِ داریوش. لیلا قبلا ازدواج کرده است و بچه دارد و از وحید هم بزرگتر است؛ اما اینها هیچکدام مانعی برای عشقِ این پسر جوان به حساب نمیآید. ا از صمیمِ قلبِ خود لیلا را دوست دارد و بچهاش را نیز هم. صدیقیان در لحظاتِ همبازیشدن با حجازیفر، بهخوبی یک زوجِ موفق سینمایی را تصویر میکند. وحید با اینکه احترام داریوش را حفظ میکند؛ اما جلوی توهینهای او هم کم نمیآورد و حتی او را از خانهاش بیرون میکند، به همین خاطر است که داریوش وقتی از خانهاش فراری میشود به خانهی وحید پناه میبرد که دیگر اعتماد او را تمام و کمال به دست آورده است.
هادی حجازیفر و علیرضا کمالی | پوست شیر | جمشید محمودی| 1401
رفاقت نعیم و رضا با بازی حجازیفر و علیرضا کمالی در سریال «پوست شیر» بینظیر از کار درآمد.
پوست شیر راوی ماجرای گمشدن و سپس کشتهشدن ساحل است. در این ماجرا نعیم (هادیحجازیفر)، پدر ساحل که به تازگی از زندان بازگشته، قهرمانِ اصلی داستان است و بخش مهمی از درام در همکاری تنگاتنگِ او با رفیقِ گرمابه و گلستانش با نام رضا پروانه (علیرضا کمالینژاد) شکل میگیرد که هر دو برآمده از فرهنگی هستند که «رفاقت» در آن مقدس شمرده میشود و مردمانش عادت کردهاند که کسی جز خودشان برای گرفتنِ حقشان وجود ندارد . رابطهی میانِ این دو، یکی از پویاترین و زیباترین رفاقتهایی است که در سینمای ایران شکل گرفته است. رضا پروانه، تنها حسِ یک دوست را به نعیم ندارد و به او احساس دِین هم میکند و به همین خاطر حاضر است تمام زندگی خود را برای نعیم بگذارد. رابطهی نعیم و رضا پروانه، در این سریالِ موفق، تلفیقی از یک حسِ برادرانه است. رضا پروانه به نعیم کمک میکند، راه را برای او باز میکند و برخلافِ آنچه انتظار میرود، نوعی نقش حمایتگر برایش دارد. اگر رضا پروانه نبود، نعیم احتمالاً مسیری متفاوت میرفت. «علیرضا کمالی» هنگامِ پخشِ «پوست شیر» به اندازهی حجازیفر در سینمای ایران شناختهشده نبود، اما توانست «رضا پروانه» را در حدِ کمال از آنِ خود کند و نوید ظهورِ ستارهای را دهد که میتواند حرفهای بسیاری برای گفتن داشته باشد.
هادی حجازیفر و شهاب حسینی | پوست شیر| جمشید محمودی | 1401
حجازیفر و شهاب حسینی در اولین همکاری خود با هم در سریال «پوست شیر» درخشیدند.
بخشِ دیگر و البته مهمی از اتفاقاتِ «پوست شیر» در کنشهای نعیم (هادی حجازیفر) با افسرِ پلیسی به اسمِ مشکات (شهاب حسینی) است. نعیم و محب، هر دو یک نقطهی اشتراک دارند. هر دو (یکی حالا و دیگری در گذشته) دخترشان را از دست دادهاند. دو قربانی که هر یک بهگونهای بهدنبالِ انتقامگرفتن هستند و همین هدفِ مشترک آنان را به هم نزدیک کرده است. . مشکات درست مثلِ نعیم، تمام زندگیاش تحت تاثیر مرگِ دخترش است. هر دو ذاتِ پُرغمی دارند و هر دو حاضرند تا زندگیشان را صرفِ انتقام کنند، اگرچه شیوههایشان با هم یکی نیست و همین به تقابلِ میانِ آنان بدل میشود که زیباترین صحنههای فیلم را شکل میدهد.درواقع نعیم برای یافتنِ دختر خود از همکاری با مشکات که میخواهد گرهی مسئله را با قانون باز کند؛ سرباز نمیزند؛ اما در عین حال مسیر خود را نیز با همکاری دوستان و همسر سابقش پیش میگیرد. حجازیفر و شهاب حسینی، در این سریال یکی از بهترین بازیهای عمرِ خویش را به تصویر کشیدهاند و هر کدام نقش را از آنِ خود کردهاند و برای همیشه در ذهنها ماندگار.
هادی حجازیفر و جواد عزتی | آتابای | نیکی کریمی | 1398
یکی از زوجهای خوب سینمایی زوج حجازیفر و عزتی در فیلم «آتابای» است.
«آتابای» جز کارگردانی بسیار ماهرانهاش، تمام و کمال مدیونِ «هادی حجازیفر» است که نویسندهی اثر هم هست و انگار فیلمنامه را براساسِ تواناییهای بازیگری خود نوشته. بازی حجازیفر در لحظه به لحظهی فیلم خیرهکننده است. مثلا به یاد بیاورید صحنهی عذرخواهیاش از خواهرزادهاش را. نقش مقابلِ او «جواد عزتی» است که خب بازیگری نیست که در هیچ نقشی کم بیاورد و در آتابای هم. اگر ترکی زبانِ مادری حجازیفر است، در اینجا مربی جواد عزتی برای ادای این لهجه بوده و بهنظر میرسد هم او معلمِ خوبی بوده و هم عزتی شاگردِ خلفی. سکانسهای دونفرهی عزتی و حجازیفر، تعدادی از بهترین لحظات فیلم را میسازند؛ اگرچه نقطهی اوجِ آن اعتراف یحیی پیشِ آتابای در داستانِ عشقِ میانِ او و خواهرش است. یحیی به عنوان دوست صمیمی آتابای از قدیم عشق فرخلقا را در سینه داشته و هر دو دلدادهی همدیگر بودهاند. یحیی پرده از این راز برمیدارد و دربارهی خودسوزی خواهر آتابای میگوید. یحیی در سوگ همسرش، با چشمانی اشکبار همچنان از یک عشق قدیمی و ناکامی در آن صحبت میکند.آنان (آتابای و یحیی)، هر دو زخمخوردهی عشق هستند. سهمِ هر دوی آنان از عشق، ناکامی است و شاید همین نقطهی اتصالِ آنان به یکدیگر را شکل میدهد. دو رفیق که هجرِ عاشقانه، تقدیرشان است و سایهی این ناکامی بر دوش هردویشان سنگینی میکند.
هادی حجازیفر و ساعد سهیلی | لاتاری | محمدحسین مهدویان | 1396
حجازیفر در فیلم «لاتاری» در کنار ساعد سهیلی یک زوج همراه را تشکیل دادند.
حجازیفر در «لاتاری» با ساعد سهیلی همبازی است. داستان، حولِ عشق میانِ امیرعلی و نوشین میگذرد؛ دختری که بهخاطرِ تنگنای اقتصادی به دبی سفر میکند و در آنجا خودکشی کرده و جنازهاش به ایران بازمیگردد. حالا امیرعلی به دنبال یافتن حقیقت میگردد و موسی با بازی هادی حجازی فر او را در این راه همراهی میکند. اگرچه انگیزهی یکیشان عشق است و دیگری دغدغه های اجتماعی و سیاسی. حجازیفر در این فیلم، نقشِ رزمندهای را ایفا میکند که زود از کوره در میرود؛ اما در عین حال فردی دلسوز و مهربان است و با امیرعلی همراه میشود و با او به دبی میرود تا انتقامِ مرگِ دختری ایرانی را بگیرد. شجاعت موسی بابِ طبعِ امیرعلی است و این نکته در بازیاش نیز مشهود است. حجازیفر در این فیلم، همان شجاعتی را به خرج میدهد که زمانِ جبههرفتن از خود نشان داده بود. هر چه هست رویارویی دو بازیگر از دو نسل در این فیلم تماشایی است.
هادی حجازیفر و بابک حمیدیان | به وقت شام | ابراهیم حاتمیکیا | 1396
هادی حجازیفر و بابک حمیدیان در فیلم «به وقت شام» نقش پدر و پسر را داشتند.
«به وقت شام» تنها تجربهی همکاری حجازیفر با «ابراهیم حاتمیکیا»ست. او یونس است. یک خلبان که به همراه پسرش (علی) ماموریت دارند تا یک هواپیما را برای کمک به مردمِ دمشق که تحتِ ظلمِ داعشیان هستند، نجات دهند. نقش علی را در این فیلم «بابک حمیدیان» برعهده دارد که بازیگرِ تعدادی از فیلمهای حاتمیکیاست. این دو بازیگر علیرغم فاصلهی سنی کم در دنیای واقعی، در نقش پدر و پسر، بار اصلی درام را بر دوش دارند و رابطهشان محور اصلی کشمکشهای داستانی است. در این فیلم یونس، تجربهی جنگ و جهاد را از سر گذرانده و با قاطعیت به درستی مأموریتش ایمان دارد. در نگاه یونس، مبارزه با ظلم یک وظیفهی مقدس است، نه انتخابی فردی. حضورش در این مأموریت، اما علی بر خلاف پدرش، انگیزهی محکمی ندارد. او نسبت به کاری که انجام میدهد، مردد است و حتی گاهی این سؤال را در ذهن دارد که آیا جنگیدن در سرزمینی دیگر، ارزشش را دارد؟ در این میان یونس، معلمِ علی است؛ اما راهنماییاش با زور یا تحمیل همراه نیست. او نمیخواهد عقایدش را به علی تحمیل کند، بلکه تلاش میکند، حقیقت را به او نشان دهد و در نهایت این علی است که برای انجام مأموریت، بیشترین فداکاری را میکند. نقطهی عطف شخصیت علی، عبور از تردیدهایش است. یونس، نهتنها پدر، بلکه راهنمای علی در مسیر کشف هویت خودش است.
لینک کوتاه:
https://www.payamekhuzestan.ir/Fa/News/1043465/