بزرگنمايي:
پیام خوزستان - مهر /عنصر المعالی در بخشهای بسیاری از این پندنامه نکتههایی از خداشناسی، ضرورت شناخت خداوند، یکتا پرستی و … ایراد کرده که از آیات قرآن و روایات توحیدی کمک گرفته است.
قابوس نامه نوشته عنصر المعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن وُشمگیر بن زیار از شاهزادگان خاندان زیاری، پندنامه ای ارزشمند در ادبیات تعلیمی پارسی محسوب میگردد که نگارنده، این اثر فاخر را به فرزندش گیلانشاه تقدیم کرده و او را مورد خطاب قرار داده و نکتههایی در شناخت پروردگار، لزوم شکرگذاری از نعمتهای خداوند بی همتا، شناخت و ادا کردن حقوق پدر و مادر، اهمیت فروتنی، پیری و جوانی، لزوم امانت داری، آئین مملکت داری، جنگ، خانه خریدن و … به فرزندش گفته، که گواهی است بر تجربه و دانش فراوان وی و خیرخواهیاش نسبت به فرزند.
زیاریان در سدههای 4 و 5 در مناطقی از شمال ایران به ویژه گرگان، مازندران، گیلان و ری حکومتی داشته و بر این مناطق حکمفرمایی میکردند و عنصر المعالی از همسرش (دختر سلطان محمود غزنوی)، صاحب پسری میشود که او را گیلانشاه میخوانند و کتابِ قابوس نامه را نیز در اندرز و پند به او نوشته است.
محمدجواد گودینی پژوهشگر ادبیات فارسی بهتازگی یادداشتی درباره معارف توحیدی قابوس نامه نوشته که برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته است.
مشروح اینیادداشت را در ادامه میخوانیم؛
قابوس نامه حاوی نکتههایی در امور اجتماعی بوده و نگارنده برای تاکید بر گفتههایش و توضیح بیشتر، حکایتهایی نیز نقل میکند تا مطلب برای فرزندش روشن شود. این کتاب که از نوشتههای منثور در ادب پارسی به شمار رفته، نکتههای نابی از موضوعات اجتماعی، سیاسی، اخلاقی، معرفتی و … در خود جای داده و پارس زبانان در طول قرنها از این کتابِ خوش سبک و خواندنی بهره جسته و از آثار منثور زیبا و دلپذیر ادب پارسی بوده و چهرههایی همچون محمد عوفی در جوامع الحکایات و لوامع الروایات، از این کتاب بهره جسته و حتی عوفی حکایتی را در نوشته خود به نقل از آن اثر ارزنده آورده و روایت کرده است.
تصویر ترقیمه قابوسنامه، از نسخه خطی موزه ملک / این نسخه توسط حسن سلماسی در سال 604 هجری قمری کتابت شده است.
عنصر المعالی در بخشهای بسیاری از این پندنامه نکتههایی از خداشناسی، ضرورت شناخت خداوند، یکتا پرستی و … ایراد کرده که از آیات قرآن و روایات توحیدی کمک گرفته و درسهای خداشناسی به فرزندش گیلانشاه میدهد؛ از جمله در باب نخست کتاب، درباره شناخت حق تعالی چنین میگوید:
«آگاه باش ای پسر که هیچ چیز نیست از بودنی و نابودنی و شاید بود که آن شناخته مردم نگشت چنانکه اوست، جز پروردگار جَلَّ جَلالُه که شناخت را درو راه نیست … تو به گمان در خود نگر، در آفریدگار منگر و در ساز نگر و سازنده را بشناس و نگر تا درنگ ساخته سازنده از دست تو نرباید که همگی درنگی از زمان بود و زمان گذرنده است و گذرنده را آغاز و انجام بود… و در آلاء و نَعمای آفریدگار اندیشه کن و در آفریدگار اندیشه مکن که بی راه تر کسی آن بود که جایی که راه نبود راه جوید؛ چنانکه پیغامبر (ص) گفت: تَفَکَّرُوا فِی آلاءِ اللهِ وَ لاتَتَفَکَّرُوا فِی اللهِ (درباره نعمتهای خداوند اندیشه کنید و درباره خدا و ذات پروردگار، اندیشه مکنید) … حقیقت توحید آن است که بدانی که هر چه اندر دل تو آید نه خدای بود، چه خدای تعالی آفریدگار آن چیز بود بَریء از شرک و شِبه جل جلاله و تقدست أسمائه»
وی در این بخش با بهره گیری از آموزههای دینی و اسلامی، امکان ِ شناختِ کامل پروردگار از سوی بندگان را نفی کرده و محال دانسته است؛ چرا که پروردگار جهانیان ذات بی همتا و بی مانندی است که در تفکر و اندیشه انسان و هیچ موجودی نمی گنجد و برتر از اندیشه انسان است و کسی را توان آن است که از راه اندیشه کردن، به خداوند جهانیان پی برد؛ در این باره امام الموحدین علی بن ابی طالب (ع) (که پس از رسول خدا «ص» والاترین معلم امت بوده و دیگران، توحید و خداشناسی را از ایشان فراگرفته اند) در خطبه نخست نهج البلاغه چنین فرموده است: «الحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ وَ لَا یُحْصِی نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ وَ لَا یُؤَدِّی حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ، الَّذِی لَا یُدْرِکُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا یَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ، الَّذِی لَیْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ وَ لَا نَعْتٌ مَوْجُودٌ وَ لَا وَقْتٌ مَعْدُودٌ وَ لَا أَجَلٌ مَمْدُودٌ، فَطَرَ الْخَلَائِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ الرِّیَاحَ بِرَحْمَتِهِ وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیَدَانَ أَرْضِه» (ستایش خداوندی را سزاست که سخنگویان از مدح و ثنایش ناتوان بوده و شمارش گران نمیتوانند نعمتهایش را شمارش نمایند و تلاش گران، حقش را ادا نتوانند. (همان پروردگاری که) همتهای بلند و عالی به کُنه او نمیرسد (و از دریافت حقیقت و ذات آن خدای بی مانند، ناتوانند) و جستجوی اندیشمندان (که همچون غواصان، بدنبال حقیقت هستند) به او نمیرسد. همان که برای ویژگی اش، حد و اندازهای نیست (تا او را محدود سازد؛ بلکه صفاتش همچون علم، قدرت و … را حد و مقداری نیست و او بر انجام هر کاری توانا و بر همه امور داناست) و نه تعریفی کامل (میتوان از آن ذات بی همتا ارائه نمود) و نه زمان و وقتی معین میتوان برایش مشخص نمود (ذاتی است که در بازه زمان، خلاصه و محدود نمیشود و زمان بر او احاطه ندارد). مخلوقات را با توانش آفرید و بادها را با رحمتش گستراند و با استفاده از کوهها، ناآرامی زمین را به آرامش بدل ساخت (و کوه را همچون میخ موجب قوام و آرامش زمین قرار داد).
استاد سخن در ادب پارسی سعدی شیرازی نیز در مناجاتی با خدای بی مانند، او را برتر از گمان و خیال دانسته که انسان در همه مدت عمر نمیتواند به وصف او دست یافته و به کنه ذات او کوچکترین دسترسی یابد:
ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وَهم
وز هر چه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم
مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر
ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم
عنصر المعالی تصریح میکند خداوند بدون آنکه نیازی داشته باشد، جهان و آنچه از موجودات در جهان است را آفریده و جهان را بر پایه عدل و دادگری قرار داده و آنچه انجام میدهد، بر اساس حکمت و منطق بوده و هیچ چیز بیهوده خلق نشده است:
«و بدان ای پسر که ایزد تعالی، جهان را نه از بهر نیازِ خویش آفرید و نه بر خیره آفرید چه بر موجب عدل آفرید. بیافرید بر موجب عدل و بیاراست بر موجب حکمت، چون دانست که هستی بِه که نیستی، کون بِه که فساد، زیادت بِه که نقصان، خوب بِه که زشت و بر هر دو توانا بود و دانا بود. آنچه بِه بود، بکرد و خلاف دانشِ خود نکرد و بهنگام کرد … و انواع خوبی که همه زینتی است، از موجب حکمت پدید کرده چنانکه در مُحکم تنزیل خود (قرآن کریم) همی گوید: وَ مَا خَلَقنَا السَّمَواتِ وَ الأرضَ وَ مَا بَینَهُمَا لاعِبِینَ. مَا خَلَقنَاهُمَا إلا بِالحَقِّ (سوره دُخان، آیه 39- 38 / آسمانها و زمین و آنچه میانشان است را بیهوده و بازیچه خلق نکردیم و جز به حق، نیافریدیم). چون دانستی که ایزد در جهان هیچ نعمتی بیهوده نیافرید.... و چون روزی دِه بی عیب بود، روزی خوار را بی دانش نگذاشت …»
این دانشمند و سیاست مدار بزرگ ایرانی بر اساس آیات قرآن کریم و آموزههای بلند دین اسلام، ضرورت فرستادن رسولان و سفیران الهی را بر پایه قاعده لطف و مهربانی خداوند به بندگان مطرح کرده و تصریح مینماید، خداوند بلند مرتبه انسانهای برگزیدهای را جهت هدایت انسان فرو فرستاد که آن رسولان، فرمان بُردار خداوند در امور دینی بوده، شکرگزار نعمتهای او بوده و از عصمت برخوردارند و هرگز گناه و نافرمانی پروردگار را انجام نمیدهند و گفتار و رفتارشان برای همگان الگو است:
«در میان مردمان، پیغامبران فرستاد تا رَه داد و دانش و ترتیب روزی خوردن و شکر روزی دِه گزاردن، به مردم آموختند (بیاموزند) تا آفرینش جهان به عدل بود و تمامی عدل به حکمت و اثر حکمت، نعمت و تمامی نعمت به روزی خوار و تمامی روزی خوار به پیغامبرِ رَه نمای که ازین ترتیب هیچ کم نشاید که باشد تا به حقیقت پیغامبر راه نمای را بر روزی خوار خدای تعالی فضل آنست که روزی خوار را بر روزی … و همه پیغامبران را راست گوی دارد از آدم (ع) تا به پیغمبر ما (ص) و فرمانبردار باشد در دین و در شکر مُنعِم تقصیر نکند و حق فرایض دین نگاه دارد تا نیک نام و ستوده باشد.»
از نخستین ترجمههای قابوسنامه به ترکی آناتولی، اثر مصطفی شیخاوغلو
نگارنده قابوس نامه در ادامه، به توحید در عبادت (تنها خدا را پرستش کردن و کسی را در عبادت شریک پروردگار جهان قرار ندادن) اشاره جسته و با بهره گیری از روایات، در میان همه فرایض و واجبات الهی، نماز و روزه (به ویژه نماز) را برجسته ساخته و بر آن تاکید ویژه ای نموده است؛ وی همچنین به پسرش میگوید: خداوند از عبادت و طاعت تو بی نیاز بوده و فواید انجام آن، به خودت باز میگردد. وی فرزندش را چنین اندرز میدهد:
«و آگاه باش که نماز و روزه، خاص خداوند راست، درو تقصیر مکن که چون در خاصِ خدای تقصیر کنی، از عام همچنان باز مانی. بدان که نماز را خداوندِ شریعتِ ما، برابر کرد با همه دین. هر آنکس که نماز دست باز داشت دین را دست باز داشت و بی دین را در این جهان، جزا کشتن است و بدنامی و بدان جهان، عقوبت خدای عزوجل. زینهار ای پسر که بر دل نگذرانی بیهودگی و نگویی که در نماز تقصیر رواست … که فایده نماز چند چیز است: اول آنست که هر که نماز فریضه به جای آورد، مادام تن و جامه او پاک بود و به همه حال پاکی بِه که پلیدی و دیگر فایده نماز گزاردن آن است که از متکبری خالی باشی، زیرا که اصل نماز بر تواضع نهاده اند؛ چون طبع را بر تواضع آرامست… و زنهار ای پسر که اندر نماز، سبکی و استهزا نکنی بر ناتمامی رکوع و سجود و مطایبه کردن اندر نماز که این عادت، هلاک دین و دنیا بود… اما بدانکه روزه طاعتی است که به سالی یک بار باشد، نامردمی بود تقصیر کردن و خردمندان چنین تقصیر از خویشتن روا ندارند… و آگاه باش که ایزد مُستغنی است از سیری و گرسنگی تو و لکن غرض در روزه، مُهری است از خداوندِ مَلِک بر مُلک خویش… و در روزه چون دهان مهر کردی (و از خوردن و آشامیدن پرهیز نمودی)، دست و پای و گوش و زبان را به مُهر کُن (و از گناه با اعضا و جوارح خود دوری نما) چنانکه در شرط است منزه داری این اندامها را از فُجُور و ناشایست تا دادِ مُهرِ روزه بداده باشی (و حق روزه را ادا کرده و روزهای درخور و شایسته پاداش خداوند را انجام دهی).»
نگارنده این کتاب تربیتی بزرگ در ادب پارسی، فرزندش را به شکرِ نعمتهای خداوند و نیز سپاسگزاری زبانی و عملی از تلاشهای پدر و مادر سفارش میکند؛ چرا که پدر و مادر را بر ذمه انسان حق بسیاری بوده و سپاسگزاری از آنان، سفارش و دستور خداوند بر بندگان است: «تو به فرمان بُرداری خدای تعالی مشغول باش، ترا با چون و چرا کار نیست؛ چون این فرمان خدای تعالی به جای آوردی، حق پدر و مادر بشناس که حقِ شناختن پدر و مادر از هم از فرمان خدای تعالی است.»
نگارگری در نسخهای قرن نوزدهمی از قابوسنامه، اندر شکار کردن
در ادامه سفارشهایش، پدر و مادر را واسطه لطف و رحمت خداوند دانسته که با حکمت خویش، آن دو را علتِ تولد فرزند در جهان قرار داد و از طریق پدر و مادر، کودک را خلق میکند و از این رو، آن دو شایسته احترام، تکریم و مهربانی از سوی فرزندان خود هستند؛ چرا که واسطه تولد آنان به شمار میروند:
«کمتر حُرمت پدر و مادر آن است که هر دو واسطهاند میان تو و پروردگارِ تو، پس چنانکه پروردگارِ خود را و خود را حرمت داری، واسطه را نیز در خورِ او بباید داشت … پس حق پدر و مادر اگر از روی دین ننگری از روی مردمی و خِرَد بنگر که پدر و مادر مَنبتِ نیکی و اصل پرورشِ نَفسِ تواند و چون در حقِ ایشان مقصر باشی، چنان نماید که تو سزای هیچ نیکی نباشی…»
وی دانشِ خداشناسی را برترین و والاترین علوم دانسته و فرزندش را به فراگیری این دانش و نیز احکام شرع، فراخوانده که موجب سودمندی در دنیا و آخرتست: «پس بزرگوارترین علمی، علم دینست که اصولِ آن، نردبان توحیدست و فروعِ او، احکام شرع است و مخرقه او نفع دنیا. پس ای پسر تو نیز تا بتوانی گِردِ علم دین گرد تا دین و دنیا بدست آوری، آری اما اگر توفیق بدست آری، نخست اصول دین راست کن آنگه فروع که فروع بی اصول تقلید بود.»
عنصر المعالی از چهرههای سترگ در نثرپردازی و ادب تعلیمی پارسی در سده پنجم هجری بوده، هنگام تدوین کتاب ارزشمندش قابوسنامه بیش از 60 سال از عمرش سپری شده بود و در این نوشتار، فرزندش گیلانشاه را از دانش و تجربههایش بهرمند ساخته و نکات آموزندهای را در امور گوناگون معرفتی، عقیدتی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی به او منتقل میسازد. این اثر را که نصیحت نامه نیز خوانده اند، به سبک آثار ارزندهای در نثر پارسی همچون تاریخ بلعمی به نگارش درآمده و حاوی درسها و نکتههای عمیقی در امور معرفتی از جمله خداشناسی (به عنوان پایه و اساس دین) است. نکتههایی که در باب خداشناسی، توحید، ضرورت شناخت و اطاعت از خداوند بی همتا و مانند آن، در قابوس نامه آمده، برگرفته از آموزههای دین اسلام و به ویژه آیات قرآن کریم و روایات پیامبر (ص) است.